زیست
زیست
انجمن زیست

نورون چقدر بزرگ است؟

[اگر قطر یک آکسون را 10 میکرومتر فرض کنیم، و طول آن را یک متر، حجم آن چیزی حدود 78500000 میکرومتر مکعب خواهد بود. اگر این سلول کروی شکل بود قطر آن 531 میکرون میشد که بیش ازنیم میلیمتر است. چنین سلولی بدون میکروسکوپ و با چشم به آسانی قابل مشاهده میبود.

کارکرد و اعمال نورونهای بیشمار و متنوع موجود در دستگاه عصبی مرکزی، مانند همۀ سلولهای بدن، توسط ژنهای موجود در هسته اداره میشود. هستۀ نورونها بزرگ و کمرنگ هستند که نشانۀ فعالیت زیاد آنهاست. کمرنگ بودنِ هسته در هر سلولی نشان دهندۀ این است که مناطق متعددی از کروموزومهای هسته، از حالت تابیدگی و درهم پیچیدگی در آمده، باز شده اند و آمادۀ نسخه برداری توسط آر.اِن.آ. ی پیامبر هستند. و این به نوبۀ خود به این معنا است که این سلول، در حالِ پروتئین سازی است و از آنجا که همۀ فعالیتهای حیاتیِ سلول، توسط پروتئین انجام میشود؛ کمرنگ بودنِ هستۀ سلول به معنیِ فعالیتِ حیاتیِ زیاد آن است. وجود اجسام نیسل نیز انعکاس بافت شناختی پروتئین سازی نورون است (شکل 12-ب). اجسام نیسل همان شبکۀ آندوپلاسمیک خشن است که در سیتوپلاسم، به وسیلۀ ریبوزومهای متعدد خود به ساختن و بسته بندی کردن پروتئینها مشغول است. بیشتر حجم فعالیت این شبکه صرف ساختن پروتئینهایی میشود که وظیفۀ انتقال پیام به سلولهای متصله را دارند؛ یعنی وظیفۀ اصلی نورون.

نورون در هر جایی از بدن باشد برای انتقال یک "پیام" از جایی به جایی دیگرتعبیه شده است. این تعبیر ساده از کار نورون، مستلزم سه عملیاتِ مجزا از هم است؛ 1) اخذ پیام از یک محرک خارجی یا از یک نورونِ دیگر 2) حرکت پیام در طول نورون و استطاله های آن و 3) تحویل دادن پیام به نورونِ دیگر یا به یک سلولِ عملگر مانند سلول عضله.
بازتاب زانو

ساده ترین مدل برای فهم عملکرد همۀ دستگاه عصبی


برای فهم مراحل فوق حداقل آنچه باید بدانیم عبارت است از 1) کیفیت عکس­العمل نورن در مقابل پیامهای شیمیایی که از دیگر نورونها به آن میرسد 2) شکل نورون و استطاله‌های آن و 3) مواد شیمیایی که نورون برای ارتباط با دیگر نورونها تولید میکند که به نوروترانسمیتر موسوم است.

ما مسیر خود را در این راه از شکل نورون آغاز میکنیم:

شکل نورون و زوائد آن

نورون تشکیل شده است از یک جسم سلولی و استطال ههای طولانی اطراف آن. این استطاله ها از لحاظ شکل و عملکرد، به دو گروه تقسیم میشوند؛ دندریت و آکسون.

شکل 1- ریخت شناسی نورون؛ نورون تشکیل شده است از جسم سلولی و استطالههای آن. زوائدی که مانند شاخۀ درخت از آنها جدا و منشعب میشوند و پذیرنده و آورندۀ پیام به سوی جسم سلولی هستند را دندریت نامیده اند. تار منفردی که پیام از طریق آن به سوی سلولِ دیگر میرود را آکسون نامیده اند. این قانون کلی استثنائاتی هم دارد.

نورونِ تک قطبی از اختصاصاتِ بیمهرگان است اما در دستگاه خودکار (اتونوم) پستانداران هم وجود دارد. نورون شبه تک قطبی شاخصۀ گانگلیون ریشۀ خلفی نخاع و برخی از اعصاب جمجمه ای است. مشهورترین نورونهای دو قطبی در پستانداران نورون­های موجود در شبکیۀ چشم هستند. این طرح شماتیک را با عکسهای موجود در شکلهای 4(عکس 4-1)، 12-الف، 13، و 15 مقایسه کنید.

دندریتها به همراه بخشی از خودِ جسم سلولیِ نورن، بخشِ آورانِ نورون را تشکیل میدهند. نورونها عموماً یک یا بیش از یک دندریت اولیه دارند که از جسم سلولی جدا میشود. درمقابل؛ قانون عمومی در مورد آکسون منفرد بودن آن است. هر دندریت اولیه ممکن است به دندریتهای ثانویه و ثالثیه و بیشتر منشعب شود. دندریتها ممکن است صاف یا زبر باشند و برامدگیهای میخ مانندی داشته باشند که آن ها را خار مینامیم. [4]

تعداد سلولهای مغز را حدود 100 میلیارد تخمین زده اند [5] که این تعداد را میتوان حداقل به 1000 نوع تقسیم بندی کرد. [6]

پس از آن که کامیللو گلژیِ ایتالیایی شیوۀ معجزه گونۀ خود را برای رنگامیزی سلولهای عصبی ابداع کرد و سانتیاگو رامون کاخالِ اسپانیایی کنجکاوی بی حد و تلاش بی وقفۀ خود را وقف مشاهدۀ دستگاه عصبی کرد، راه طبقه بندیِ نورونها بر اساس شکل ظاهری آنها باز شد. اما در دو دهۀ گذشته پیشرفتهای حوزۀ زیستشناسیِ ملکولی، تقسیم بندیِ نورونها را بر اساس کارکرد آنها بر اساس بیان ژن در آنها میسر کرده و اعتبارِ ریخت شناسی میکروسکوپی نورونها تا حدی کاهش یافته است. با این وجود هنوز هم برخی از نامگذاریهای پیشتازان عصبشناسی، معتبر باقی مانده است. دلیل اصلی بقاء این اعتبار، هماهنگی نسبیِ شکل و عملکردِ نورونها است.

به طور عمومی نورونها را از لحاظ ظاهری به نورنهای تک قطبی، دو قطبی، چند قطبی و شبه تکقطبی تقسیم بندی می کنند. نورونهای تکقطبی مشخصّۀ دستگاه عصبیِ بیمهرگان هستند اما در مهره داران، در دستگاه خودکار (اتونوم) که تنظیم اعمال حیاتیِ ابتدایی را بر عهده دارند نیز دیده می­شوند. نورونهای دوقطبی، دارای یک دندریت در یک سمت و یک آکسون در سمت مقابل هستند، در شبکیۀ چشم یک طبقه از سلولهای دو قطبی وجود دارد. در دستگاه عصبی اکثریت، با نورونهای چند قطبی است. سلول پورکنژ در مخچه، (شکل 13) یک سلول چند قطبی است با تعداد بسیار زیادی از نورون­ها که به کرّات منشعب میشوند. این انشعابهای پرشمار، امکان اتصال و سیناپس با تعداد زیادی نورون را در آن فراهم می کنند. تعداد سیناپسهای یک سلول منفردِ پورکنژ را تا یک میلیون سیناپس تخمین زده اند [6] (این تعداد را با تعداد سلولهایی که با یک سلول، سیناپس دارند اشتباه نکنید، از هر سلولِ غیر، ممکن است صدها سیناپس با یک سلولِ پورکنژ برقرار شود.). جسمِ سلولیِ نورونهای شبه تک قطبی، در گانگلیون خلفی قرار دارند. این سلولها در دورۀ جنینی دو قطبی بوده اند و سپس در طی رشد، ریشۀ دو استطاله ای که از جسم سلولی خارج میشوند، به هم جوش خورده اند بنابراین در ابتدا دو قطبی بوده اند علیهذا به آنها شبه تک قطبی یا تک قطبیِ کاذب گفته میشود.

نورونها را میتوان از لحاظ کارکرد نیز به سه دستۀ کلی تقسیم کرد؛ نورونِ آوران، نورنِ وابران و نورونِ واسطه.

تجمع این نورونهای متنوع با کیفیتهای متنوع در جایجای مغر و نخاع، مناطقی را در دستگاه عصبی مرکزی به وجود آورده که هر یک از این مناطق یکی ازوظایف بسیارِ مغز را بر عهده دارد.

همانگونه که اشاره کردیم، از جسم سلولی، بیش از یک آکسون منشعب نمیشود، هرچند آکسون در طول مسیر خود و در انتهای خود، ممکن است شاخه هایی داشته باشد. جسم سلولی در نقطه ای که آکسون از آن خارج میشود برجسته میشود. به این برجستگی پشتۀ آکسون گفته اند. آکسون بخش وابرانِ نورون را تشکیل میدهد. برجستگیهای کوچکی در انتها یا/و در طول مسیر آکسون در سطح آن وجود دارد که به آنها، به ترتیب تکمۀ انتهایی و تکمۀ سرراهی میگوییم.

سیناپس ساختار کاملاً تخصص یافته ای است که بین تکمۀ یک نورون (نورونِ پیشسیناپسی) و نورونِ دیگر(نورونِ پس­سیناپسی)، اتصال برقرار میکند. در داخل فضای آکسونِ نورونِ پیشسیناپسی و در نزدیکی سیناپس، نافه (وزیکول) های سیناسی متعدد وجود دارد. این نافه ها که دیوارۀ آنها مانند غشاء سلول از یک دولایۀ لیپیدی تشکیل شده، حاوی نوروترانسمیتر است. این نافه ها در هنگام انتقال پیام، محتوای خود که همان نوروترانسمیترها هستند را طی پدیدۀ اگزوسیتوز به فضای سیناپسی تخلیه می کنند. وصول این ملکولها به گیرنده های موجود در سطح نورونِ پسسیناپسی موجب شروع یک سلسله واکنش در غشاء نورون پسسیناپسی میشود که در نهایت به ایجاد پیام عصبی در آن میگردد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








نوشته شدهپنج شنبه 22 آبان 1393برچسب:, توسط 1221
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.